نقد شماره 3
" گربه و قفس قناری" اثر کمال الملک
به نگارش احسان مالکی
کمال الملک در بیش از چهل پرده پرندگان را نقاشی کرده است و
در اکثر این اثار به تفصیل به جزییات پرو بال سوژه پرداخته و با استفاده از سایه
روشنهای دقیق ویژگی سه بعدی به اثر خود بخشیده است. اما دراین پرده قناری سفید با
حد اقل پردازش و قرار گرفتن در امتداد دید بیننده در موقعیتی دوبعدی و ایدال
کیفیتی غیر زمینی یافته و دست نیافتنی جلوه می کند. فقدان سایه روشن در اجزاء
کلیدی به سیاق نگارگری و به پیروی از نقاشی ایرانی توسط ترکیب جفتی رنگهای محلی
جبران شده است: برای نمونه سبز تیره و سفید در بدن گربه، قهوه ای تیره و سبز روشن
در پس زمینه، و ابی و سفید در گلدان.
قفس طلایی رنگ قناری از دیگر عناصر مهم تابلو می باشد که
همچون چلچراغی سنگین و محکم به فضای اطرافش دوخته شده و در تضاد با عدم تعادل گربه
نشانگر ضعف شکارچی در برابر پرنده است. قفس در این اثر کارکردی کنایه امیز و
دوگانه در بر دارد: از یک سو پرنده را محسور و محروم از ازادی کرده و از سوی دیگر
او را از گزند گربه محفوظ کرده است. ظرافتی شاعرانه که کمال الملک به مدد ان بیننده را از نظاره صرف به مکاشفه در اثر ارتقا
می دهد. انچه که شکار و شکارچی را به هم پیوند میدهد رنگ سفیدی است که کمان وار
چشم بیننده را از گوشه پایین تابلو به نقطه ایدال ان، یعنی محل قرار گرفتن قناری،
هدایت می کند.
بر خلاف سنت نقاشی ایرانی نقش و نگارهای روی دیوار، مبل و
گلدان به قدری خفیف کار شده اند که هیچ مزاحمتی برای جلوه مضمون اصلی پرده که همان
تقابل نمادین یک موجود زمینی با یک موجود غیر زمینی است، ایجاد نشود.
معانی ست در زیر
حرف سیاه چو در پرده معشوق و در
میغ ماه
سعدی
Share Please !
No comments:
Post a Comment