Sunday, November 10, 2013



نقد شماره 3
" گربه و قفس قناری" اثر کمال الملک
به نگارش احسان مالکی

کمال الملک در بیش از چهل پرده پرندگان را نقاشی کرده است و در اکثر این اثار به تفصیل به جزییات پرو بال سوژه پرداخته و با استفاده از سایه روشنهای دقیق ویژگی سه بعدی به اثر خود بخشیده است. اما دراین پرده قناری سفید با حد اقل پردازش و قرار گرفتن در امتداد دید بیننده در موقعیتی دوبعدی و ایدال کیفیتی غیر زمینی یافته و دست نیافتنی جلوه می کند. فقدان سایه روشن در اجزاء کلیدی به سیاق نگارگری و به پیروی از نقاشی ایرانی توسط ترکیب جفتی رنگهای محلی جبران شده است: برای نمونه سبز تیره و سفید در بدن گربه، قهوه ای تیره و سبز روشن در پس زمینه، و ابی و سفید در گلدان.

قفس طلایی رنگ قناری از دیگر عناصر مهم تابلو می باشد که همچون چلچراغی سنگین و محکم به فضای اطرافش دوخته شده و در تضاد با عدم تعادل گربه نشانگر ضعف شکارچی در برابر پرنده است. قفس در این اثر کارکردی کنایه امیز و دوگانه در بر دارد: از یک سو پرنده را محسور و محروم از ازادی کرده و از سوی دیگر او را از گزند گربه محفوظ کرده است. ظرافتی شاعرانه که کمال الملک به مدد ان  بیننده را از نظاره صرف به مکاشفه در اثر ارتقا می دهد. انچه که شکار و شکارچی را به هم پیوند میدهد رنگ سفیدی است که کمان وار چشم بیننده را از گوشه پایین تابلو به نقطه ایدال ان، یعنی محل قرار گرفتن قناری، هدایت می کند.

بر خلاف سنت نقاشی ایرانی نقش و نگارهای روی دیوار، مبل و گلدان به قدری خفیف کار شده اند که هیچ مزاحمتی برای جلوه مضمون اصلی پرده که همان تقابل نمادین یک موجود زمینی با یک موجود غیر زمینی است، ایجاد نشود.

 معانی ست در زیر حرف سیاه           چو در پرده معشوق و در میغ ماه
سعدی  

Share Please !

Tuesday, November 5, 2013

تحلیلی بر دو تابلوی " فالگیر یهودی " و " رمال " اثر کمال الملک

 به نگارش احسان مالکی



 بدون شک تابلوی "فالگیر یهودی" اثر کمال الملک نقطه عطفی در تاریخ هنر معاصر ایران محسوب میشود. این اثر از حیث پرداخت و ترکیب بندی دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که نشان از پختگی هنرمند و تسلط بی سابقه اش بر عناصر بصری در مکتب ریالیسم دارد
انچه که به وضوح به چشم میاید انست که کمال الملک در این اثر از ناتوریالیسم پیشین فاصله گرفته و به دور از فشارهای درباری و موضوعات سفارشی، به خلق یک اثر تماما اجتماعی با ساختاری واقع گرایانه پرداخته است چهار شخصیت حاضر در تابلو در ترکیبی دورانی به یکدیگر پیوند داده شده اند. فضای اتاق ارام و بی ارایه همچون خلوتگاه تصویر شده است، که چیرگی عناصر انسانی بر فضا را به خوبی انعکاس می دهد
نگاه شخصیتها به یکدیگر به گونه ای توزیع شده است که نگاه بیننده را به چرخش در می اورد. هر چهار نفر لبخندی بر لب دارند که به طرزی بی نقص بر چهره ها نقش بسته و حکایت از سر درون انها دارد. پیر مرد فالگیر حریص و طماع به نظر می اید و دختر جوان خام و ناپخته و به ظاهر فریفته پیش گویی رمال مینماید پشت سر انها زن و مرد میانسالی نشسته اند که نگاه معنا دارشان به دو شخصیت اصلی تابلو، انها را در چشم بیننده جذاب تر می کند. زن میانسالی که لمیده و اسوده خاطر می نماید ،در تضاد با دختر جوان، ظاهرا فقط به دید سرگرمی به موضوع می نگرد و مرد میانسال با نگاهی براق و شهوت الود چهره نقاب بر کشیده دختر را نظاره می کند




تابلوی " رمال " اثر دیگریست از کمال الملک که در ان دوباره به موضوع فالگیری پرداخته شده است. اما این بار در قیاس با پرده " فالگیر یهودی " سوژه در ساختاری کاملا متفاوت تصویر شده است. اگر پرده فالگیر را دارای یک ترکیب بندی دایره وار و چرخشی و سیال بدانیم، متقابلا پرده " رمال " را باید در قالب ترکیب بندی مثلثی، زاویه دار و کمی خشکتر بررسی کنیم. در این پرده سه شخصیت به گونه ای حول یک میز چهار گوش نشانده شده اند تا ترکیب بندیهای هندسی مورد نظر نقاش، یعنی مثلثهای زاویه دار، به خوبی شکل گیرند. حال و هوای این تابلو و احتمالا موضوع مورد بحث رمال و مشتریانش جدی و خشک مینماید، و همه عناصر پرده در همین راستا و کاملا هدفمند طراحی شده اند. برای مثال عمق فضای اتاق با دیواری محراب مانند، و همینطور حالات چهره ها و پوشش سیاه و سنگین هر دو زن از دیگر عناصری هستند که به خوبی فضای حاکم را القا می کنند. رمال نیز پیرمردی فرتوت ، اما با صلابت، جلوه می کند که ، بر خلاف فالگیر یهودی، به ظاهر از روی تعمق و همدردی لب به سخن گشوده است


در مقایسه این دو اثر انچه که بیش از همه توجه مرا به خود جلب کرد نگاه متفاوت و دوگانه کمال الملک به یک سوژه اجتماعی ست. این بیانگر ذوق سرشار هنرمند در بهره گیری از تمام امکانات بصری جهت نمایش این دوگانگی و تضاد در پرداختن به یک سوزه واحد است که او را در زمره بارزترین نقاشان مردمنگار قرار می دهد